اين حجم جمعيت كه با شنيدن خبر حمله قلبي آيتالله هاشمي به سمت تجريش حركت كردهاند بسيار فراتر از گنجايش خيابان وليعصر و خيابانهاي اطراف است. مردمي را ميبيني كه نگران و اندوهگين به نظر ميرسند. ميدان تجريش شبهاي شلوغ بسياري را به خود ديده اما اينبار قرار است راوي داستان متفاوتي باشد.
ترافيكي كه گويي تمامي ندارد، ميدان قديمي شهر را در محاصره مردمي قرار داده كه نگران حال آيتالله هستند؛ آنقدر نگران كه تا خبر را شنيدهاند راهي بيمارستان شهداي تجريش شدهاند. حوالي بيمارستان اين بهت و اندوه است كه در فضا موج ميزند. حالا خبر حمله قلبي آيتالله جاي خود را به شايعه درگذشت او داده است. بعضيها خيلي ناراحتند و نميداني در چنين فضايي چگونه از آنها سؤال كني. عدهاي چنان در تنهايي خود فرورفتهاند كه گويي تنها جسمشان اينجاست و ذهنشان به گذشته رفته است؛ به سالهاي دور. صفت مشتركي كه ميشود براي اين جمعيت بهكار برد، بهت است.
شايعه فوت آيتالله هاشمي كمكم رنگ واقعيت بهخود ميگيرد و رفته رفته مردم شروع به دادن شعارهايي مانند «هاشمي، هاشمي، راهت ادامه دارد» يا «خانواده هاشمي، تسليت، تسليت» ميكنند. جمعيت به سمت كوي جماران، خانه امام خميني(ره) رهسپار ميشوند. تو هم با خيل جمعيت خواهناخواه همراه ميشوي. شعارها ادامه دارد: «عزاعزاست امروز، روز عزاست امروز، جمهوري اسلامي صاحب عزاست امروز».
در اين ميان با مردي سالخورده كه معلوم است از هم نسلان هاشمي رفسنجاني است هم كلام ميشوي، از او ميپرسي از كجا و براي چه آمده است؟ ميگويد: «كمترين كاري كه ما براي ايشان ميتوانيم انجام دهيم همين است كه امروز خانوادهاش را در اين اتفاق تلخ و غمانگيز همراهي كنيم.
آيتالله هاشميرفسنجاني براي انقلاب كم زحمت نكشيد و حالا نوبت ماست كه زحماتش را با حضور در ميدان جبران كنيم. اگرچه غريبانه از ميان ما رفت اما هيچ وقت ما او را فراموش نخواهيم كرد و كارهاي اين بزرگوار در ذهنمان خواهد ماند. نميدانم در نبودش چهكسي ميتواند جايش را پر كند.»
و درحاليكه اشك از چشمانش سرازير ميشود، ادامه ميدهد: «كاملا شوكه شدهايم و اصلا باورمان نميشود كه آيتالله هاشمي ديگر بين ما نيست. ايشان 2 دوره رئيسجمهور اين كشور بود و در آن سالها دغدغه اصليشان مشكلات مردم بود و كارهاي زيادي را براي پيشرفت جامعه انجام داد، اميدوارم روح ايشان غريق رحمت الهي شده و با امام و شهدا محشور شود.»
مشغول صحبتي و سرت گرم حرفهايي است كه مسنترها ميگويند و خاطراتي كه از اهميت و نقش اين چهره مبارز انقلابي تعريف ميكنند كه ناگهان خيل عظيم جمعيت كه به سوي جماران روانه شده است، ميايستد و راه كاملا بسته ميشود. عدهاي از ماموران انتظامي براي برقراري نظم مشغول وظيفه خود هستند. عدهاي عكاس هم به زحمت خودشان را به محل اصلي ميرسانند و فلاش زدنهاي پياپي شروع ميشود.
حالا به نزديكي خانه آيتالله رسيدهاي و جمعيت در اوج هيجان است. همهمه جمعيت زياد ميشود. كمكم ميشنوي كه ميگويند حضرت آقا پيام دادهاند و... مردم دارند متن پيام رهبري را از توي گوشيهايشان براي يكديگر ميخوانند. تعداد فوقالعاده زياد دوربينهاي فيلمبرداري و عكاسي توجهت را جلب ميكند.
تعداد زيادي هم فقط آمدهاند تا به خانوادهاش دلداري بدهند و با حضور خود همراهيشان را با آيتالله و نظام اعلام كنند. رضا يكي از آنهاست؛ از او ميپرسي براي چه آمده است؟ «در خانه نشسته بودم و درس ميخواندم كه ناگهان يكي از دوستانم خبر بيماري آيتالله هاشمي رفسنجاني را برايم پيامك كرد. كمي بيشتر نگذشته بود كه زمزمههايي در شبكههاي اجتماعي درباره فوت ايشان مطرح شد. خيلي نگران شدم با پرس و جو فهميدم كه بيمارستان شهداي تجريش هستند. دلم طاقت نياورد در خانه بمانم و رفتم بيمارستان و بعد از اينكه فهميدم متأسفانه خبر صحت دارد به جماران آمدم.»
جمعيت به حدي است كه جلوتر از اين نميتواني بروي. گويا فضاي جلوتر از آن هم بسته شده است و مسيري براي پيشروي نيست. هرچه ميخواهي جلوتر بروي امكانش نيست. هر از چندي چند ماشين با اسكورت پليس يا محافظان لباس شخصي به سختي جمعيت را ميشكافند و تا حد ممكن نزديك به خانه آيتالله ميايستند. مأموران جلوي منزل را تا شعاع مشخصي بستهاند تا رفتوآمد راحتتر صورت گيرد. سر ميچرخاني و اطراف را نگاه ميكني.
چهرهها همه نگران، گريان، مبهوت و غمزده است. انگار كه اين مردم را دل بازگشتن نيست. ساعت به نيمهشب نزديك ميشود اما باز هم مردم ايستادهاند. ناخودآگاه به ياد فيلمهايي ميافتي كه از زمان رحلت امام خميني(ره) ديدهاي و همينطور تصاوير گنگي كه در كودكي از آن روزها در خاطرت نقش بستهاند. ناخودآگاه دوست داري تصور كني كه آن زمان اين كوچهها چطور بههم ريخته و مردم آشفته به سر و سينه كوبيدهاند. حالا با گذر زمان بار ديگر همان مردم به همراه فرزندانشان كه آن زمان كودكي بيش نبودهاند آمدهاند تا براي يار ديرين امام عزاداري كنند. با خود ميانديشي كه شايد معناي انقلاب ماندگار يعني همين!
نظر شما